لغت نامه دهخدا
عین الاصهب. [ ع َ نُل ْ اَ هََ ] ( اِخ )چشمه ای است میان بصره و بحرین. رجوع به اصهب شود.
عین الاصهب. [ ع َ نُل ْ اَ هََ ] ( اِخ )چشمه ای است میان بصره و بحرین. رجوع به اصهب شود.
چشمه ایست میان بصره و بحرین
💡 از او دم زن چو ز آن دم آمدستی ز عین او تو همدم آمدستی
💡 محقق باش و این عین الیقین بین دل و جان اوّلین و آخرین بین
💡 نقش بهاری که نخل بند نماید عین خزان است ازین بهار چه خیزد
💡 تا عین ترا به عالم خود بیند بیخود کند و به مهر دربر کشدت
💡 ز هم بگسیخت چندین نقش موزون دگر ز آن نقش عین آورد بیرون
💡 چو جسم و جان رها کردی و رفتی به نور او به عین او نظر کن