لغت نامه دهخدا
( عنترآباد ) عنترآباد. [ ع َ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عقدا بخش اردکان شهرستان یزد. سکنه آن 106 تن. آب آن قنات و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
( عنترآباد ) عنترآباد. [ ع َ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عقدا بخش اردکان شهرستان یزد. سکنه آن 106 تن. آب آن قنات و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
( عنتر آباد ) ده از دهستان عقدا بخش اردکان شهرستان یزد
💡 ذوالفقار مرتضی دارای دین دانی چکرد گه روان از عمرو بستُد گه سر از عنتر گرفت
💡 چون پدید آمد به خندق برق تیغ ذوالفقار گشت روی عمر و عنتر لالهزار، ای ناصبی
💡 عنتر یحیی (عربی: عنتر يحيى؛ زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۸۲) یک بازیکن فوتبال اهل فرانسه-الجزایر است.
💡 ز غم جودش برات آرد، سوی مرده حیات آرد عدو را کی نجات آرد ز زخمش گر بود عنتر
💡 رضا عنتر (عربی: رضا عنتر؛ زاده ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰) یک بازیکن فوتبال است.
💡 آن علی کو عمر و عنتر را بزخم ذوالفقار سر جدا کرد از قفا همچو ترنج آملی