عمار قحطانی

لغت نامه دهخدا

عمار قحطانی. [ ع َم ْ ما رِ ق َ ] ( اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی، مکنی به ابوالیقظان. رجوع به عمار کنانی شود.

فرهنگ فارسی

ابن یاسر بن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی مکنی به ابوالیقظان

جمله سازی با عمار قحطانی

برخی از قبائل قحطانی پس از انحطاط دولت‌های جنوب و ویرانی سد مأرب از یمن مهاجرت کرده و در مناطق مختلف شبه جزیره عرب منتشر شدند از جمله قبیله خُزاعه به منطقه مکه و اوس و خزرج به مدینه، مهاجرت کردند.
قبائل قحطانی در این منطقه حکومت‌هایی را همچون مَعین، قَتبان، حِمیریان و سَبائیان تشکیل دادند و تمدن‌های یمن و فعالیت‌های عمرانی قبل از اسلام، مربوط به قحطانیان بوده است.
سپس به خدمت مدعی خلافت؛ المستجیر بالله درآمد و از حمایت کردهای قحطانی برخوردار شد؛ ولی پسران مرزوبان (جستان و ابراهیم) او را با کمک کردهای هذبانی شکست دادند.
سپس به خدمت مدعی خلافت؛ المستجیر بالله درآمد و از حمایت کردهای قحطانی برخوردار شد؛ ولی پسران مرزوبان (جستان و ابراهیم) او را با کمک کردهای هذبانی شکست دادند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جوی
جوی
مطلقه
مطلقه
بی‌پروا
بی‌پروا
پوزیشن
پوزیشن