طفیلی قفیلی

لغت نامه دهخدا

طفیلی قفیلی. [ طُ ف َ / ف ِ ق ُ ف َ / ف ِ ] ( ص مرکب، از اتباع ) از اتباع است. قفیلی را همراه ناخوانده طفیلی تعبیر می کنند. رجوع به طفیلی شود.

فرهنگ فارسی

از اتباع است

جمله سازی با طفیلی قفیلی

💡 به وقت دعوت افطار مریم نطقم هزار معجز عیسی طفیلی خوان شد

💡 نمی دانیم کز طفلی چه آید که طفلی جز طفیلی را نشاید

💡 طفلی و پیر عقل طفیلی رای تو نازد همی ببخت جوان تو جان عقل

💡 دل بی غمت مباد کزین فیض گشته است رحمت طفیلی نفس صبحگاه ما

💡 هر چه بز زیر فلک هست طفیلی توست مایده عشق را نادره مهمان تویی

💡 مهمان یار او بود و ما طفیل او در بر طفیلی از شرف میهمان گشاد

جوجو یعنی چه؟
جوجو یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
دودول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز