شاه بستان

لغت نامه دهخدا

شاه بستان. [ ب ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جعفرآباد شهرستان ساوه. دارای 128 تن سکنه.آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

ده. از دهستان جعفر آباد شهرستان ساوه. سکنه: ۱۲۸ تن آب: قنات. محصول: غلات بنشن و پنبه شغل: زراعت.

جمله سازی با شاه بستان

هنوزت خار در پای است بنشین تو سرسبزی بستان را چه دانی
کدو در صحن بستان کیست، باری؟ که جوید سر بلندی با چناری؟
بیا هر زر که کردی خرجِ پُل تو بهای آن ز من بستان بکل تو
گل به رعنایی و نازست به مجلس، باری حال آن بلبل آشفته به بستان چونست
خورد تا چشم تو چشم ای نرگس باران اشگ شوخ چشمان را براند نرگس از بستان چشم
یا کام دلم از لب یک لحظه بده جانا یا جان بستان از من تو بنده بسی داری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز