شاطر باشی

لغت نامه دهخدا

شاطرباشی. [ طِ ] ( اِ مرکب ) رئیس شاطران به معنی پیادگانی که با لباس مخصوص پیش سواری شاه یا شاهزاده می دویدند. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

رئیس شاطران ( قاجاریه )

جمله سازی با شاطر باشی

روستای شاطر(شاه طران) یکی از روستاهای دیدنی در حدود ۲٠ کیلومتری جاده ازنا به اراک می باشد که جمعیتی حدودا ۱۱٠ نفر دارد. شغل اهالی این روستا دامداری و کشاورزی است<>.
گویا شاطران قدیم بقایای شطّاران بوده‌اند که به عیاران شباهت داشته، همانند آنان زیرک بوده‌اند.
و چون خواجه نظام‌الملک دید که مروت آن بحر فتوت در جه مرتبه‌است.... عریضه‌ای نوشت و شاطر خود را روانه کرد....
خاطرات احسان یار شاطر نیز بعدها در کتابی با عنوان «احسان یارشاطر در گفتگو با ماندانا زندیان» جداگانه به چاپ رسید.
این جانور را در قدیم پروانه، پروانک، فَرانَک و شاطر شیر هم می‌گفتند؛ که این نام‌ها به ارتباط بوم‌شناختی این جانور با شیر اشاره دارد. در مناطقی که این دو جاندار در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، ارتباط نزدیکی میان آن دو دیده می‌شود و سیاه‌گوش بسیاری از زمان‌ها از شکار شیر تغذیه می‌کند.
خاطرات احسان یار شاطر نیز بعدها در کتابی با عنوان «احسان یارشاطر در گفتگو با ماندانا زندیان» جداگانه به چاپ رسید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال فنجان فال فنجان فال راز فال راز فال مارگاریتا فال مارگاریتا