سوخت دان

لغت نامه دهخدا

سوخت دان. ( اِ مرکب ) جائی که مواد سوختنی ریزند. آنجا از نانوائی که گون و هیمه گرد کنند. جای گون و هیمه در دکان نانوایی. ( یادداشت به خط مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. جای ریختن سوخت.
۲. جای انبار کردن و نگه داشتن سوخت.

فرهنگ فارسی

جائیکه مواد سوختنی ریزند آنجا از نانوائی که گون و هیمه گرد کنند جای گون و هیمه دردکان نانوایی

جمله سازی با سوخت دان

نیروگاه اوروت رابین از سال ۲۰۱۶ در حال تبدیل شدن به نیروگاه با سوخت گاز طبیعی است.
سوی گلزار رفتم آتش گل بی‌گل رویت چنانم سوخت کز خاکسترم گلزار گلخن شد
یارب، غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟ جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
بنزین بی‌پی التیمیت انلیدد با اکتان ۹۷ (۲ درجه بالاتر از حد استاندارد) به‌طور متوسط ۷٪ در قدرت، ۵٪ در شتاب و ۶٪ در اقتصاد سوخت افزایش ایجاد می‌کند (در مقایسه با سوخت بدون سرب ۹۵٪).
دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن غبار کز تو رسد نور دیدگان من است آن
پروانهٔ بیتاب که هر سو تک و پو کرد بر شمع چنان سوخت که خود را همه او کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز