زود گشای
فرهنگ فارسی
جمله سازی با زود گشای
در بند غمم بند گشای غم کو در رنج شبم روی سپیده دم کو
زشکرین لبش آشفته بوسی ار دهدت گشای روزه بحلوا و از صیام مترس
گشای پرده ز تقدیر آدم خاکی که ما به رهگذر تو در انتظار خودیم
طلسم گنج حقیقت گشای و دم درکش که ناگهان کشدت در دم اژدهای جهان
نوای چنگ و ربابم نمی گشاید دل گشای مطرب مجلس زتارِ تار گره
شاهی زمین گشایی و بر اوج آسمان دارد زمین ز پایه تخت تو افتخار