دژخیمه رنگ

لغت نامه دهخدا

دژخیمه رنگ. [ دُ م َ / م ِ رَ ] ( ص مرکب ) دژخیم رنگ. بدشکل. بدهیئت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دژخیم رنگ بد شکل بد هیئت

جمله سازی با دژخیمه رنگ

در سر پرشور ما تا رنگ سودا ریختند لاله ها پیمانه خود را به صحرا ریختند
چو بشکفد به می جلوهٔ تو غنچهٔ گل شراب رنگ بریزد برون ز تنگی ظرف
آیینه خانهٔ دل آخر به زنگ دادیم زین بیش آه ما را رنگ اثر نباشد
بهار سوخت به صد رنگ و یک نگاه نکرد ز سیر چشمی دیوانه داغدار پر است
-  در اسناد PDF، فضای رنگی به کار گرفته شده، مدلCIE Lab است.
بسکه ما بیچارگان آفت نصیب افتاده‌ایم رنگ ما بشکست اگر د‌ل با تپیدن جنگ داشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز