خضاب دان

لغت نامه دهخدا

خضاب دان. [ خ ِ ] ( اِ مرکب ) جای حنا وجای وسمه و گلگونه. مِخضَب. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

جای حنا و جای وسمه و گلگونه مخضب

جمله سازی با خضاب دان

زین ماجرا، زجان پیمبر شکیب شد در خون خضاب پنجهٔ کفّ الخضیب شد
چو خفت قامت گوژش چه سودگر مالد خضاب وسمه و گلگونه در رخان انگور
شخصى به آن حضرت گفت: (اى اميرمؤ منان ! اگر محاسن خود را خضاب و رنگ مىكردى بهتر بود!)
حسن بن جهم مى گويد: امام رضا عليه السلام را ديدم كه محاسن خود را خضاب (رنگ )كرده بود.
ابن سعد گفته است كه (حسن و حسين به رنگ سياه، خضاب مى كردند).
ای که چون کف الخضیبت کف بود رنگین ز خون چون ز خون دختر رز نبودت کفها خضاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ترغیب یعنی چه؟
ترغیب یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز