جامه ٔ اهاردار

لغت نامه دهخدا

( جامه آهاردار ) جامه آهاردار. [ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) جامه ای که آهار خورده باشد. رجوع به آهار شود.

فرهنگ فارسی

( جامه آهار دار ) جامه ای که آهار خورده باشد

جمله سازی با جامه ٔ اهاردار

در برابر خداى عز و جل نايستد كسى از شماها در حالى كه جامه بدن نما پوشيدهباشد.
همانا، ملك الموت به رسول خدا (ص ) گفت: هيچاهل خانه اى و صاحب جامه اى در خشكى و دريا نيست، مگر اين كه من در هر روز پنج بارهنگام نماز از آنها مى گذرم.
طارمی دان شرف این، که سپهرش شرف است جامه ی دان، علم آن، که فتوحش علم است
امام فرمود: اين جامه هاى قيمتى را بردار بده به فرزند ديگرت تا برود براى آزادىبرادرش بكوشد، پس پنج جامه برد به او عطاء كرد كه هزار دينار قيمت داشت.
در خواب بادى وزيد و عورتش مكشوف شد، سام فرزندش برخاست و جامه را بر عورتپدر انداخت و او را پوشانيد.
طراز جامه شاهان همی بینم به نام تو بر اسبان برفکنده خلعتی زین و ستام تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال آرزو فال آرزو فال راز فال راز