لغت نامه دهخدا
جامه خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] ( نف مرکب، اِ مرکب ) نوعی کرم که جامه را خورد. سُرعوف. ( منتهی الارب ). بید.
جامه خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] ( نف مرکب، اِ مرکب ) نوعی کرم که جامه را خورد. سُرعوف. ( منتهی الارب ). بید.
نوعی کرم که جامه را خورد
💡 و در فقيه، در روايات بزنطى از حضرت رضا (عليه السلام ) آمده كه فرمود: (تفث) ناخن گرفتن و چرك گرفتن از بدن و افكندن جامه احرام است.
💡 اقوال مختلف درباره مراد از تطهير جامه ها (و ثيابك فطهّر)
💡 اى مردم براى پوشش از جامه هايى استفاده كنيد كه اندامتان را پوشيده نگه دارد وهمسرانتان را به هنگام خروج از منزل با پوشيدن آن در حفظ و امان نگهداريد.(137)
💡 چنان شدم که چو در گردن افگنم جامه بجای من بدر آرد سر از گریبان تیغ
💡 هر چند بود درته پیراهن من یار چون جامه فانوسم ازان سیم بدن دور
💡 نیل چشم زخم باشد باده را جام سفال اهل دل را جامه (گر) رنگین نباشد گو مباش