لغت نامه دهخدا
تخت گذاشتن. [ ت َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مردن. درگذشتن. سقوط کردن از سلطنت:
جوزا گریست خون که عطاردببست نطق
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت.خاقانی.
تخت گذاشتن. [ ت َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مردن. درگذشتن. سقوط کردن از سلطنت:
جوزا گریست خون که عطاردببست نطق
عنقا بریخت پر که سلیمان گذاشت تخت.خاقانی.
مردن درگذشتن.
💡 و حكمت در اخفاء و ابهام اين شب، به سبب قدر گذاشتن و مغتنم داشتن همه شبهاى محتمله استبا شب زنده دارى آن به ذكر و احياء آن به عبادت، يا آنكه در واقع آن را شبى معين نيست،بلكه متبدل شود در ليالى سنه
💡 بنا به برخی گزارشها، بایدن مخالف عملیات دولت آمریکا در مه ۲۰۱۱ برای کشتن اسامه بن لادن بود. بعد از پایان موفقیتآمیز این عملیات، او وظیفه در جریان گذاشتن رهبران کنگره را برعهده گرفت.
💡 «شمالیترین مقبره مادی فخریک در مانای باستانی و نزدیک مهاباد است که جلوخان ندارد و سقف ساده سنگی آن را چند ستون نگاه میدارد و ظاهراً محلی برای گذاشتن جنازهها بودهاست. تعیین تاریخ این مقبره دشوار است ولی تشریفات تدفین در آن با مراسمی که پیشتر در ناحیه اطراف دریاچه ارومیه متداول بوده تفاوت دارد و در نتیجه نمیتوان تاریخی قدیمی تر از قرن هفتم برای آن قائل شد.»