تباهی اوردن

لغت نامه دهخدا

( تباهی آوردن ) تباهی آوردن. [ ت َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) فساد انداختن:
شه چو ظالم بود نپاید دیر
زود گردد بر او مخالف چیر
رخنه در پادشاهی آرد ظلم
در ممالک تباهی آرد ظلم.سنایی.

فرهنگ فارسی

( تباهی آوردن ) ( مصدر ) فساد انداختن.

جمله سازی با تباهی اوردن

مؤلف تاریخ سیستان در شرح کشتار و تباهی بسیاری از مردم «سجزی، بلوچ و مجوسی» در پیرامون زِرِه (دریاچهٔ سیستان)، به حضور بلوچ‌ها در این منطقه در ۶۶۱ق / ۱۲۶۳م اشاره می‌کند.
هرکه در بحر غم از بی‌لنگری طوفان کند کشتی دل را به گرداب تباهی می‌دهد
در قرآن کریم دو راه پیش‌بینی شده‌است که یکی انسان را به سر منزل مقصود و بهشت ابدی می‌رساند و دیگری مقصدش گمراهی و تباهی و نهایت دوزخ است. از این دو راه به نجدین، خیر و شر، رشد و غی، حق و باطل تعبیر شده‌است و کسانیکه در هریک از این مسیر قرار می‌گیرند تحت عناوین زیر هستند:
تا زلف توام باز نوازد به نسیمی چون شعلهٔ لرزندهٔ شمعم به تباهی
بیا شام و بخور خوردی که خواهی کم و بسیار نه، کآرَد تباهی
پروردهٔ آن گوهر پاکی که ز اضداد بر پایهٔ جاهش نرسد دست تباهی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز