بزرگ دنبه

لغت نامه دهخدا

بزرگ دنبه. [ ب ُ زُ دُم ْ ب َ / ب ِ ] ( ص مرکب ) دنبه آور. آلی. الی. الیان ( در مذکر ). الیانة. الیاء ( در مؤنث ): گوسفندی بزرگ دنبه. ( یادداشت بخط دهخدا ).

فرهنگ فارسی

دنبه آور آلی.

جمله سازی با بزرگ دنبه

ور بزرگی به فضل خواهد بود فضل او را پدید نیست کنار
جامه به صابون شده‌است پاک و، خرد جامهٔ جان را بزرگ صابون شد
به پاس بزرگان بکوشند و بس به‌میدان سپاهی‌، به‌ایوان عسس
عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود
دررنج توان یافت بلندی و بزرگی نرگس شرف تاج زر از رنج سهر یافت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال کارت فال کارت استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت