انگشت برک

لغت نامه دهخدا

انگشت برک. [ اَ گ ُب ُ رَ ] ( اِ مرکب ) جانوری است که آنرا موش کور می گویند و پیوسته در زیر زمین میباشد و بیخ درختان و نباتات میخورد گویند پیاز و گندنا را بسیار دوست می دارد. چون بر در سوراخ او نهند او را بگیرند و گوشت او زهر قاتل است. ( برهان قاطع ). کورموش. خُلْد. جَلْذ.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آب دزدک پشیل.

جمله سازی با انگشت برک

گفته اند زمانی که خون ازآن زخم هول همی آمد و به مردن نزدیک بود، انگشت خویش به خون خودتر کرد و بر دیوار این شعر بنوشت:
1 - مسح لازم نيست به اندازه كف دست باشد بلكه به اندازه يك انگشت هم كافى است.
ماشه در انواع مختلفی توسط شرکت‌ها تولید شده و با توجه به انگشت اشاره تیرانداز در محور افقی و حول محور خودش نیز قابل تنظیم به چپ و راست است.
در اين دوره شاعرى، قصه پردازى، نسب شناسى، و شمشير زنى، غيب گويى، وعرافى كار همه كس نبود و در هر يك از اين علوم و فنون، افراد انگشت شمارى تخصصداشتند.
بهر لب کز غمش بگذارم انگشت از آن لب بر نیاید غیر فریاد
برای آن که فصل گل درین باغم به یاد آرند به هر انگشت شاخی، رشته‌ای همچون کدو پیچم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز