انصاف هندی

لغت نامه دهخدا

انصاف هندی. [ اِ ف ِ هَِ ] ( اِخ ) میرزا علی نقی خان پسر نقدعلی خان ایجاد. درگذشته به سال 1195 هَ. ق. شاعر بود و نخست صبا تخلص می کرد پس انصاف اختیار کرد. از اوست:
نمی گوید دلم از ترس آن آئینه مایل را
که غیرت نیست دیدن هر زمان روی مقابل را.
دست بیع سر زلف تو شوم شانه مثال
که نیفتاد به دستم به ازین سلسله ای.
( از الذریعة قسم 1 از جزء 9 ص 108 و تذکره صبح گلشن چ هند ص 45 ). و رجوع به صبح گلشن شود.

فرهنگ فارسی

میرزا علی نقی خان پسر نقد علی خان ایجاد در گذشته به سال ۱۱۹۵ ه. ق. شاعر بود و نخست صبا تخلص می کرد پس انصاف اختیار کرد.

جمله سازی با انصاف هندی

💡 از نگاهِ خشک، منعِ چشمِ من انصاف نیست دستِ گل چیدن ندارم، خارِ دیوارم ترا

💡 این چنین روی چو مه در زیر ابر انصاف نیست ساعتی این ابر را از پیش آن مه دور کن

💡 یک بار نگفتید سلیم این چه خموشی ست ای اهل کرم، بنده ی انصاف شماییم!

💡 مولاى متقيان در تفسير آيه كريمه ان الله يامربالعدل و الاحسان مى فرمايد. (عدل، همان انصاف است و احسان عبارت ازتفضل يا زياده بر حق كسى به وى دادن است ).(31)

💡 انصاف را كه اگر كسى دوره اى به مطالعه دقيق اين كتاب بنشيند بهره هاى فراوان ازعلوم عقلى و نقلى خواهد برد.

💡 با می و میخانه، بی انصاف و کافر نعمتم گر بگویم کوثر و باغ جنانم آرزوست

وارونه یعنی چه؟
وارونه یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز