ابن کنان

لغت نامه دهخدا

ابن کنان. [ اِ ن ُ ک َن ْ نا ] ( اِخ ) محمدبن عیسی بن محمودبن کنان. مورخ و ادیب دمشقی، در نیمه اول مائه دوازدهم هجری. او راست: الحوادث الیومیه فی تاریخ احدعشرو الف و مئة شامل تاریخی که از 1111 هَ.ق. شروع وبسنه 1134 ختم میشود. الاکتفا فی ذکر مصطلح الملوک و الخلفا. مختصر حیوةالحیوان للدمیری. کتاب البیان والصراحة فی تلخیص کتاب الملاحه و کتاب الملاحه ریاض الدین غزی عامری راست. کتاب حدائق الیاسمین فی ذکر قوانین الخلفا و السلاطین. المواکب الاسلامیه فی الممالک و المحاسن الشامیه. تاریخ معاهدالعلم فی دمشق. الالمام فی ما یتعلق بالحیوان من الاحکام. وفات وی 1153 بوده است.

فرهنگ فارسی

مورخ و ادیب دمشقی در نیمه اول مائه دوازدهم

جمله سازی با ابن کنان

💡 برد ز جای خود مرا جلوه کنان ستادنش بست زبان شکوه ام لب به سخن کشادنش

💡 از این عجیبتر، سخن کاردار وقت آمریکا در شوروی بود. هنگامی که از جرج اف. کنان که تا آوریل-مه ۱۹۴۶ (اردیبهشت-خرداد ۱۳۲۵ خ) کاردار کشور خود در مسکو بود، از اولتیماتوم ادعایی ترومن پرسیدند، او یکسره منکر وجود چنین اولتیماتومی شد.

💡 به نوح، نوح کنان، خلق میگریست که شد ز باد فتنه زمین را سفینه طوفانی

💡 همه جا سیر کنان گشت به تغییر لباس خیمه سلطنت آنگاه در این کشور زد

💡 او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را

💡 بعد ازین رقص کنان بر در می خانه رویم بخت وارون شد و ایام سعادت آمد

عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز