ابن دایه

لغت نامه دهخدا

ابن دایه. [ اِ ن ُ ی َ ] ( اِخ ) عیسی بن میمون مکی. محدث و مفسر، از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست.
ابن دایه. [ اِ ن ُ ی َ ] ( ع اِ مرکب ) کلاغ. ( مهذب الاسماء ). زاغ. غراب.

فرهنگ فارسی

محدث و مفسر از مجاهد روایت دارد و او را تفسیریست

جمله سازی با ابن دایه

دایه (در گویشها دا) یا لَلِـه یا دَدِه در زمان قدیم به زنی گفته می‌شد که در نگهداری کودک به مادر او کمک می‌کرد. دایه گاه به معنای زنی است که بچهٔ زن دیگری را شیر دهد. همچنین گاه به معنای ماما و قابله، کسی که کمک می‌کند بچه‌ای زاده شود، است.
اینابا ماسانوری دومین پسر دایمیو اوداوارا، اینابا ماساکاتسو بود، وقتی مادرش هنوز خیلی جوان بود از دنیا رفت، او توسط مادربزرگش، کاسوگا نو تسوبونه، دایه شوگون توکوگاوا ایه‌میتسو بزرگ شد.
چو گل درمانده شد ز دایه می‌خواست که کار گل نگردد جز به می راست
بحرست همچو دایه ماهی چو شیرخواره پیوسته طفل مسکین گریان شیر باشد
او در سال ۱۳۷۰ با فیلم سینمایی گل‌ها و گلوله‌ها ساخته ناصر مهدی‌پور به سینما آمد. سپس در فیلم تلویزیونی طالع عشق به نقش حلیمه دایه پیامبر اسلام ظاهر شد. در این سه فیلم که با چنگیز وثوقی همبازی بود از نام سارا وثوقی استفاده کرد.
من طفل برنخورده ز شیر مروتم با آنکه دایه‌ام همه دم چار مادرست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال تماس فال تماس فال نخود فال نخود فال ارمنی فال ارمنی