پی بر

لغت نامه دهخدا

پی بر. [ پ َ / پ ِ ب َ ] ( نف مرکب ) پی شناس. آنکه پی برد. آنکه دریابد. قائف. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه پی برد آنکه در یابد. ۲- پی شناسقائف. ۳- اسبهایی که جایز. دوم و سوم و چهارم را میبرند.

جمله سازی با پی بر

به دیان که چندان نمانم بر این که در تک نهد رخش پی بر زمین
ز بالا چو پی بر زمین برنهاد بیامد فریدون به کردار باد
رسول عالم و عادل چو بوسه کرد زمین شرف گرفت چو پی بر بساط ملک نهاد
در صفت رو تا بدان دم بوک یکدم پی بری کان دمی پاک است و پاک از صورت آدم رواست
گر تو را باید که این سر پی بری خویش را از سلب او سازی سلب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز