موقوت

لغت نامه دهخدا

موقوت. [ م َ ] ( ع ص ) محدودشده به هنگام. ( ناظم الاطباء ). هنگام معین کرده شده. ( آنندراج ). محدود به اوقات معینه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موقت شود.
- امر موقوت؛ کار معین که دارای وقت و هنگام باشد.
- وقت موقوت؛ هنگام معین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مَ یا مُ ) [ ع. ] (اِ. ) وقت معین شده، هنگام مقرر.

فرهنگ عمید

ویژگی وقت معین شده، هنگام مقرر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) وقت معین شده هنگام مقرر: [ خود پیش از میقات موقوت تاتار از مقام موغان بر صوب اذر بیجان در حرکت آمد. ] ( نفثه المصدور. چا. یز.۱٠٠ )

ویکی واژه

وقت معین شده، هنگام مقرر.

جمله سازی با موقوت

💡 كلمه موقوت از ماده وقت است بنابراين معنى آيه چنين است كه اگر ملاحظه مى كنيد حتى درميدان جنگ مسلمانان بايد اين وظيفه اسلامى را انجام دهند به خاطر آن است كه نماز اوقاتمعينى دارد كه نمى توان از آنها تخلف كرد.

💡 حضرت فرمود: موقوت به معنى مفروض و واجب است، و مراد آن نيست كه اگر وقت به دررود بى اختيار يا وقت فضيلت بگذرد مطلقا و بعد از آن نماز را بكند،باطل باشد، اگر چنين مى بود مى بايست سليمان بن داود هلاك شود كه نماز او ترك شدتا وقت به در رفت و ليكن هر كه نماز را فراموش كند هر وقت كه به ياد او مى آيد بجامى آورد.

مغیلان یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز