ل ه و پ ه

لغت نامه دهخدا

( ل-ه و پ-ه ) ل-ه و پ-ه. [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ] ( ص مرکب، از اتباع ) لِه و لورده. خرد و خاکشی. سخت لِه. سخت کوفته و سوده.

فرهنگ فارسی

له و لورده: سخت کوفته و خرد شده.

جمله سازی با ل ه و پ ه

گوشت و خون و موی و پیه از مادر آمد در وجود استخوان و پوست و پی بارک هم از بابا بود
وَ عَصَوْا رُسُلَهُ و سر کشیدند در رسولان او، وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ (۵۹) و پی بردند فرمان هر گردن کشی ناپاک ستیز کش را.
زور خود را کم ازو دید و پی حیلت و فن فارس فکرتش از میمنه در میسره شد
جملهٔ راه استخوان و موی و پی بس که تیغ قهر لاشی کرد شی
با دل گفتم گرد بلا می‌گردی مغرور شدی به صبر و پی گم کردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
تعداد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز