پی غلط افشردن

لغت نامه دهخدا

پی غلط افشردن. [ پ َ / پ ِ غ َ ل َ اَش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پافشاری نابجا کردن:
به یکی پی غلط که افشردم
رخت هندو نگر که چون بردم.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پا فشاری نابجا کردن: بیکی پی غلط که افشردم رخت هندونگر که چون بردم. ( نظامی )

جمله سازی با پی غلط افشردن

از آن ره به جایی نیاورده‌اند که اول قدم پی غلط کرده‌اند
بر قدمش سر همی نه ای دل و میرو تا نکنی پی غلط که راه همان است
عهد و انصاف پی غلط کردند تا ازیشان نشان به کس نرسد
پی غلط کرده چو خرگوش همه شیر دلان ره به تنها شده تا کعبه به تنها بینند
مقصد خلق ازتب وتاب هوس موهوم ماند پی غلط ‌کردند از بس جاده‌ها باریک بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال رابطه فال رابطه فال حافظ فال حافظ فال راز فال راز