پنبه دهان

لغت نامه دهخدا

پنبه دهان.[ پَم ْ ب َ / ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) پنبه دهن:
پنبه دهانی به زمان دراز
با همه کس گرم سر و سوزساز.امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کم گوی کم سخن.

جمله سازی با پنبه دهان

گوش گران، علاج لب یاوه گو کند این پنبه در خور است دهان دریده را
بردار پنبه از سر مینای می به لب مهر از دهان شیشه به یاقوت ناب گیر
برشکست بزم من آسمان فلاخن شد بر دهان مینایم جای پنبه سنگ آمد
زخمی تیغ خمارم، کو مروت پیشه ای کز دهان شیشه می، پنبه مرهم دهد
از دهان ساغرم می آمد امشب بوی خون پنبه مینا چو چشم داغم آتشبار بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال زندگی فال زندگی فال چای فال چای فال راز فال راز