صف النعال. [ ص َف ْ فُن ْ ن ِ ] ( ع اِ مرکب ) صف آخرین که بجانب بیرون باشد، که اهل مجلس متصل آن نعلین از پا گذارند. ( آنندراج ). آنجا که مردمان کفش و نعلین از پا بیرون آورند و درون روند: صف پیشین شیعیان حیدرند جزکه شیعت، دیگران صف النعال.ناصرخسرو.به صف النعال فقیهان نشینم که در صدر شاهان نماند انتفاعی.خاقانی.و رجوع به صف نعال شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنجا که مردم کفش و نعلین از پا بیرون آوردند و بدون اطاق بدرون روند کفش کن: به صف النعال فقهیان نشینم که در صدر شاهان نماند انتفاعی. ( خاقانی ) صف آخرین که بجانب بیرون باشد
جمله سازی با صف النعال
تا تو گشتی خلعت امید و ایمان را سپهر آفتاب و آسمانت هست در صف النعال
سخن چون منش پیش خواندم ز فخر به صدر اندر آمد ز صف النعال
جاهش، اندر بد و چون همزانوی هستی نشست آسمان صف النعالی جست و در پستی نشست
چون ندارم یک نفس اهلیت صف النعال پیشگه چون جویم و آهنگ پیشان چون کنم