برپا کردن

برپاکَردن مصدر مرکب است که در متون و گفتار فارسی در معانی متعددی به‌کار می‌رود. در کاربرد نخست، به معنای تشکیل دادن، برپا داشتن یا انعقاد مجلسی اعم از جشن یا عزاداری است؛ مانند برپاکردن مراسمی رسمی یا آیینی. در معنایی دیگر، این واژه به مفهوم تأسیس کردن، پی‌افکندن یا بنیاد نهادن چیزی به‌کار می‌رود؛ چنان‌که در متون کهن آمده است: بهشت را از برای تو برپا کرده‌ام که اشاره به بنیان‌گذاری و آفرینش دارد. همچنین برپاکردن در معنای نصب کردن، برافراشتن یا استوار ساختن چیزی نیز کاربرد دارد؛ مانند برپاکردن پرچم یا بنایی که برپا می‌شود و استوار می‌ماند.

لغت نامه دهخدا

برپا کردن. [ ب َ ک َ دَ] ( مص مرکب ) برپا داشتن چنانکه مجلس جشن یا عزائی را. انعقاد آن. منعقد کردن آن. تشکیل دادن آن. اقامه.برپا ساختن. || تأسیس کردن. پی افکندن. بنیاد کردن: از بهشت ندا آمد از حق تعالی که ای آدم اینک بهشت با این همه نعمت که می بینی از برای تو برپا کرده ام. ( قصص ص 18 ). || نصب کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برافراشتن. ( ناظم الاطباء ). || برانگیختن. ( آنندراج ):
جان خود را خواهم ازرشک حنا برخاک ریخت
میروم کز دست خوبان فتنه ای برپا کنم.خالص ( آنندراج ). || ثابت کردن. ( ناظم الاطباء ). استوار کردن.
- برپاکرده؛ نصب کرده شده. ( آنندراج ). افراشته. ( ناظم الاطباء ).
- برپای خاک کردن؛ حقیر شمردن و پست نمودن و حقیر ساختن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- ثابت کردن برقرار ساختن. ۲- نصب کردن ایستاده کردن. ۳- اقامه کردن ( نماز )انجام دادن. ۴- منعقد کردن ( مجلس جشن و شادمانی ).

جمله سازی با برپا کردن

ساکنان ایالات متحده آمریکا در ابتدای قرن نوزدهم میلادی با ساخت دیوارهای چوبی بر روی زمین و برپا کردن آن‌ها به حالت قائم، خانه‌ها و انبارهای خود را می‌ساخته‌اند. در اوایل قرن بیستم میلادی، این روش برای دیوارهای بتن مسلح پیش ساخته مورد استفاده قرار می‌گرفت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب فال ارمنی فال ارمنی