بند و گشاد

لغت نامه دهخدا

بند و گشاد. [ ب َ دُ گ ُ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) حل و عقد. ( آنندراج ): 
زمانه ملکی کز کلک خاتمش در ملک 
هزار بند و گشاد و هزار برگ و نواست.انوری.هر بند و گشادی که بتو بازبسته بود تا تو عمل نکردی کجا گشاده شد. ( کتاب المعارف ).
ببین به بند و گشاد ستم ظریفی ناز
ره سؤال نبست و در جواب ببست.واله هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

حل و عقد.

جمله سازی با بند و گشاد

هر چه آید به وی از بند و گشاد باشد اندر همه در عین مراد
وز آنست در آدمی دین و داد ز دانش به هر کار بند و گشاد
چرا از بند و گشاد و قاعده نهاد خود آغاز نکنی که از ترکیب انسان تا ترتیب آسمان حجب و اطباق و منازل شاق بسیار است اگر تو از معرفت کمتر عضوی و مختصر جزوی از اجزاء خود بیرون آئی اسم حکمت بر تو مجازی نبود و نام علم بر تو ببازی نه.
زمانه ملکی کز کلک و خاتمش در ملک هزار بند و گشاد و هزار برگ و نواست
بی ساقه و طلیعه بند و گشاد تو گردی نکرد لشکر مردی و مردمی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز