در زبان فارسی، واژه خم خم دو مفهوم اصلی دارد: نخست، به معنای خمیده و پیچیده است که به حالتی اشاره دارد که در آن چیزی به شکل منحنی و پیچ خورده دیده میشود. به عنوان نمونه، زلف خم خم به زلفهایی اطلاق میشود که دارای پیچ و تاب خاصی هستند. دومین معنا، به ظرفهای بزرگ سفالی تعلق دارد. این خم به ظروفی از جنس سفال یا گل اشاره دارد که برای نگهداری مایعات مختلفی چون آب، شراب و سرکه مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین، بسته به زمینهای که در آن واژه به کار میرود، خم خم میتواند به حالت پیچیده یا به این نوع ظروف بزرگ اشاره کند. این واژه نهتنها در ادبیات و شعر فارسی کاربرد دارد، بلکه در زندگی روزمره نیز به عنوان نمادی از هنر سفالگری و زیباییهای طبیعی به چشم میخورد.
خم خم
لغت نامه دهخدا
خام طبع آنکه می گوید به چنگ و کف مگیر
زلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.سوزنی.، خمخم. [ خ ِ خ ِ ] ( ع اِ ) پستان گوسپند که بسیارشیر باشد. || گیاهی خاردار که خارش باریک و به هر در آویزند بچسبد و در سواد قاهره بهمرسد و دانه اش بخورد شتر دهند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خمخم. [ خ ُ خ ُ ] ( ع اِ ) جانور کوچک دریایی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خمخم. [ خ ُ خ ُ ] ( اِ ) رستنی که آن را خاکشی وشفترک نیز گویند. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
رستنی که آنرا خاکشی و شفترک نیز گویند
جمله سازی با خم خم
جعد چین چین فتاده تا به میان زلف خم خم رسیده تا به کمر
جامیآسا یک به یک را شادکام خم خم ار نبود رسانم جام جام
کمندی به فتراک بر شست خم خم اندر خم و روی کرده دژم