جزم کردن

لغت نامه دهخدا

جزم کردن. [ ج َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نیت استوار کردن. قطع کردن. دل نهادن بر: عزم کردم و نیت جزم که بقیت عمر فرش هوس درنوردم. ( گلستان ). رجوع به جزم شود.

فرهنگ فارسی

نیت استوار کردن قطع کردن دل نهادن بر.

جمله سازی با جزم کردن

💡 پس‌از اینکه ضحاک از درگاه آناهیتا مأیوس بازمی‌گردد، فریدون عزم جزم می‌کند که با پیشکش کردن قربانی به درگاه آناهیتا، حمایت او را در شکست دادن ضحاک به دست آورد و آناهیتا خواسته او را بر آورده می‌کند. گاو نماد خیر و برکت بوده و ثرَئیتَونَه در اوستا (فریدون) پیش از آنکه در پی انتقام جمشید باشد، به دلیل کشته شدن گاوش توسط ضحاک از وی کینه به دل داشت.بر اساس متن شاهنامه پایتخت و تختگاه فریدون شهری بود به نام «کوس» و زادگاه ثرَئیتَونَه (فریدون) در اوستا «وارنه» ذکر شده است.

💡 بر اساس اندیشه خداناباوری علمی، دین پدیده‌ای خطرناک و مضر برای صلح و آینده بشریت است، که نه تنها نباید تحمل شود، بلکه باید در بحث با دینداران، مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و با استناد به علم و استدلال‌های منطقی، افشا گردد. از دید خداناباوری علمی و همچنین خداناباوری نو، تأکید دین روی حاکمیت الهی، اندیشه مخربی است که نتیجه‌ای جز جزم‌اندیشی، تعصب و دگماتیسم ندارد؛ تاریخ نیز نشان داده‌است که بسیاری از جنگ‌ها و کشتارها در سرتاسر جهان، منشأ دینی داشته و به همین دلیل، می‌توان با رد کردن دین و جایگزینی‌اش با علم، به صلحی پایدار دست یافت.

علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
کونی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز