انطواء

لغت نامه دهخدا

انطواء. [ اِ طِ ] ( ع مص ) نوردیده گشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درنوردیده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پیچیدن. نوردیده شدن. درنوشته شدن. پیچیده شدن. لوله شدن. ( یادداشت مؤلف ).
- انطواء بعض بر بعض؛ بهم پیچیدن. التفاف. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(اِ طِ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - پیچیده شدن، نوشته شدن. ۲ - دربرداشتن.

ویکی واژه

پیچیده شدن، نوشته شدن.
دربرداشتن.

جمله سازی با انطواء

سالك شايق خلافت الهى، عقل مفهوم گرا از تذكيه مى كند، نه تضحيه و همان طور كه درحركت جوهرى، قوه به فعل نايل مى شود و با رسيدن به فعليت شكوفا مى گردد نهآن كه زايل شود، عقل برهانى با نيل به عرفان ناب هماهنگ با وحى قرآنى شكوفا وذكى مى شود، نه زايل و ذبيح، و جبرئيل عليه السلام چون فرشته بود و براى هرفرشته اى مقام معلوم تحديد شده، توان فناى در انسانكامل را نداشت تا از انطواء، اندراج و انسلاك و روح نبوى به بارگاه منيع ثم دنافتدلى # فكان قاب قوسين او ادنى (198) نايد آيد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز