جای ماندن

لغت نامه دهخدا

جای ماندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) بجای ماندن رها کردن. ترک گفتن. باقی گذاشتن: و چندین ولایت بشمشیر گرفته ایم و سخت با نامست، آخر فرع است و دل در فرع بستن و اصل را بجای ماندن محال است. ( تاریخ بیهقی ص 18 ). و ایشان بسیج رفتن کردند چگونگی آن و بدرگاه رسیدن را بجای ماندم که نخست فریضه بود راندن. ( تاریخ بیهقی ص 11 ).

فرهنگ فارسی

بجای ماندن رها کردن

جمله سازی با جای ماندن

💡 از به جای ماندن آبرفت‌های این رود پرآب در آمریکای شمالی جلگهٔ می‌سی‌سی‌پی به وجود آمده‌است.[نیازمند منبع]

💡 ختنه یک جراحی کوچک اما دقیق است که توسط پزشک در کلینیک ختنه انجام می‌شود. وجود ضعف تکنیکی می‌تواند باعث بر جای ماندن عوارض خطرناک زودرس و دیررس شود. عوارض زودرس شامل احتمال خونریزی، عفونت، احتباس ادراری، هماتوم، ایسکمی و نکروز گلانس و آمپوتاسیون نرینگی می‌باشد و پیامدهای دیررس شامل کوردی، ختنه ناکامل، تنگی مه آ، کم آمدن و زیاد آمدن پره پوس، چرخش نرینگی و گرانولوم محل ختنه و … می‌باشد. هر چند که در صورت مهارت پزشک احتمال بروز عوارض بسیار کم است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دول یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز