گوشت ربا

لغت نامه دهخدا

گوشت ربا. [ رُ ] ( نف مرکب ) گوشت ربای. رباینده گوشت. || ( اِ مرکب ) غلیواج را گویند که زغن باشد و گوشت ربای هم گفته اند با تحتانی در آخر، و گویند یک سال نر و یک سال ماده می باشد، و بعضی شش ماه گفته اند. ( برهان ). زغن. ( فرهنگ اسدی ) ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( صحاح الفرس ). غلیواج. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). غلیواژ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). خاد. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). حدا. ( تفلیسی ). اخاد. بند. پند. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). موش گیر. حِدَاءة. عکه. عقعق.در این بیت به این اسم زغن اشارتی هست:
غلیواج از چه میشوم است از آنکه گوشت برْباید
هما ایرامبارک شد که قوتش استخوان باشد.عنصری ( از یادداشت مؤلف ).|| قلابی که بدان گوشت از دیگ برآرند. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). گوشت آهنگ. گوشت آهنج.

فرهنگ عمید

= زغن

جمله سازی با گوشت ربا

مساءله 4 - تبعيت فرع با اصل تنها در جائى است كه هر دومكيل و يا موزون باشند و اما اگر از اصل كه خودمكيل يا موزون است فرعى گرفته شود كه ديگرمكيل و موزون نيست معاوضه آن با اصلش باتفاضل اشكال ندارد، و همچنين معاوضه آن فرع با جنس آن، بنابراين معاوضه يك منپنبه با نيم من پارچه و نيز معاوضه يك متر پارچه با يك متر و نيم پارچه ديگراشكال ندارد، و چه بسا كه جنسى در حالى مكيل و موزون باشدو درحال ديگر نباشد مانند ميوه در حالى كه بر درخت است و در حالى كه چيده شده، و يا حيواندر حالى كه ذبح شده و در حالى كه پس از كندن پوستش گوشت درآمده، بنابراينبدون اشكال جائز است يك گوسفند به دو گوسفند معاوضه شود (لكن يك من گوشت بهدو من گوشت جائز نيست )، اما فروختن گوشت حيوان درمقابل زنده همان حيوان مثلا فروختن گوشت گوسفند به ازاء گوسفند زنده ظاهرا جائزنيست، لكن حرمت آن از باب ربا نيست (بلكهدليل جداگانه دارد) كه بعيد نيست شامل بيع گوشت حيوانى به حيوان زنده ديگرى ازغير آن جنس نيز بشود مانند فروختن گوشت گوسفند درمقابل گاو زنده.