کیخسرو مکان

لغت نامه دهخدا

کیخسرومکان. [ ک َ / ک ِ خ ُ رَ / رُو م َ ] ( ص مرکب ) که مکان و رتبتی بلند چون کیخسرو دارد. که مقام و منزلتی رفیع همانند کیخسرو دارد:
یا گهرهایی که در افسر نشاند افراسیاب
پیش شروانشاه کیخسرومکان افشانده اند.خاقانی.

فرهنگ فارسی

که مکان و رتبتی بلند چون کیخسرو دارد ٠ که مقام و منزلتی رفیع همانند کیخسرو دارد ٠

جمله سازی با کیخسرو مکان

سام کیخسرو مکان در شرق و غرب خضر اسکندر نشان در شرق و غرب
دین یزدان را مبارز شمع ملت را فروغ حیدر ثانی محمد خضر کیخسرو مکان
گرگین به ایران برگشته و در مورد ناپدید شدن بیژن دروغ گفت و همه به‌ویژه گیو پدر بیژن (بیژن تنها فرزند پسری گیو بود) سخت نگران شدند؛ تا اینکه کیخسرو در نوروز در جام جهان‌نما مکان تقریبی بیژن را یافت و فرمان آزادی بیژن را با اختیارات ویژه به رستم داد و رستم در تدارک حمله به توران به سالار دربار ایران چنین دستور می‌دهد:
گر به ملک افراسیاب آمد عدو شاه کیخسرو مکان باد از ظفر
کیخسرو رستم کمان، جمشید اسکندر مکان چون مهدی آخر زمان، عدل هویدا داشته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سپند
سپند
ارکان
ارکان
باوانم
باوانم
سنگلاخ
سنگلاخ