لغت نامه دهخدا
چنگ شدن. [ چ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خمیده و منحنی شدن. || متقلص گشتن دست و پا. ( ناظم الاطباء ).
چنگ شدن. [ چ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خمیده و منحنی شدن. || متقلص گشتن دست و پا. ( ناظم الاطباء ).
خمیده و منحنی شدن. یا متفلص گشتن دست و پا
💡 مانند دیگر جابهجایی و هجوم قومهای کوچنشین، بهگمان در آغاز گروههای کوچک پیشرو آریایی به مناطق تازه نفوذ میکردند. گروههای کوچک معمولاً در اقوام بومی مستحیل میشدند، اما با رسیدن پیاپی گروههای بزرگتر در دورهای به نسبت طولانی و چیرگی شان بر اقوام بومی یا متحد شدن شان با آنها عنصر قومی و زبانی آریایی در این منطقه برتری مییافت. آریاییها گاه صلحجویانه و گاه با جنگ و خونریزی سرزمینهای تازه را به چنگ میآوردند.
💡 اينان ادعا مى كنند كه متجاوز از شش ميليون يهودى در كشتارگاه هاى آلمان نازى كشته وسوخته و نابود شدند. در حاليكه آمار دقيق يهوديان اروپاقبل از قيام نازيها موجود است و در اين آمار، عدد آنان را در حدود شش ميليون ضبط كرده اند.اكثر آنان قبل از گرفتار شدن به چنگ نازى ها به كشورهاى ديگر پناهنده شدند و جمعكشته شدگان يهود از كوچك و بزرگ و زن و مرد در حدود دويست هزار تن بوده است. اينقبيل دروغها به منظورهاى خاصى جعل مى شود. ولى بيشتر نويسندگان، بدون تحقيق،آنرا نقل و انتشار مى دهند.