لغت نامه دهخدا پی کسی افتادن. [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بدنبال وی افتادن. تعقیب او کردن. || تبعیت او کردن. پیروی او کردن.
جمله سازی با پی کسی افتادن معاف دار که با خویشتن نپردازد کسی که خاطر او در پی کسی دگرست تاکس نبیندت ز نظرها نهان شدی تا پی کسی سویت نبرد لامکان شدی پی کسی بر آب دریا کی برد من به گرداب بلا خواهم رسید