پشت شکستن. [ پ ُ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) نهایت درجه متأثر شدن ( در غمی یا در پیش آمد بدی ).ضعیف و ناتوان ساختن. ناامید و دل شکسته کردن: «اوکار چون بیفتاد خروش بزرگ از لشکر مخالفان برآمد که مردی سخت بزرگ بود وی را قومش بربودند و ببردند و پشت علی تکینیان بشکستند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 466 ).
جمله سازی با پشت شکستن
شیشه هایی که درستی ز شکستن دارند پشت بر کوه ز سنگینی دشمن دارند
[کشتی] را چون قضا خواهد شکستن حاضر است تیشه بر دندان ماهی اره بر پشت نهنگ