پای سنگین

لغت نامه دهخدا

پای سنگین. [ ی ِ س َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) استواری. پائی که از جائی نجنبد. ( تتمه برهان قاطع ). || [ ی ْ س َ ] ( ص مرکب ) آنکه دیردیر بدیدار کسان و دوستان شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- پایی که از جای نجنبد. ۲- آنکه دیر دیر بدیدار کسان و دوستان رود.

جمله سازی با پای سنگین

خاک گشت و فیض استقبال پابوست نیافت خواب‌ پای ‌محمل این ‌مقدار سنگین ‌بوده است
فراغت دارد از بیتابی ما چرخ سنگین دل اثر از نقش پای مور در خارا نمی ماند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب