هفت دختر خضرا

لغت نامه دهخدا

هفت دختر خضرا. [ هََ دُ ت َ رِ خ َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایت از سبعه سیاره است که هفت کوکب باشد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

کنایت از سبعه سیاره است که هفت کوکب باشد.

جمله سازی با هفت دختر خضرا

واقدى و كَلبى پانزده پسر و هشت دختر شمار كرده اند، و ابن جوزى شانزده پسر وچهار دختر ذكر نموده، و ابن شهر آشوب پانزده پسر و شش دختر گفته،(61) و شيخمفيد رحمه اللّه هشت پسر و هفت دختر رقم كرده، و ما مختار او را مقدّم داشته و بقيه را ازديگر كتب مى شماريم.
در شهریور ۱۳۸۷ خبرهایی مبنی بر این که زنان می‌توانند بازی‌های زیر نظر ای اف سی را تماشا کنند منتشر شد، اما به هفت دختری که برای دیدن بازی سایپا و بنیادکار به ورزشگاه آزادی رفته بودند اجازه ورود داده نشد.
علی زندوکیلی در خانواده‌ای دوازده نفره به عنوان فرزند هشتم و اولین پسر بعد از هفت دختر در شیراز به دنیا آمد. او دو برادر کوچک‌تر از خود نیز با نام‌های محمد و امین دارد.
در افسانه‌ای چند هزار ساله در آمریکای شمالی، گفته می‌شود که هفت دختر، نیمه‌های شب از میان خیمه‌هایشان با قراری پنهانی خارج شدند و به میان دشت رفتند. آن‌ها علاقه زیادی به رقص داشتند. آتشی افروختند و شروع به رقص کردند.
بـدان كـه در عـدد اولاد حـضـرت مـوسـى كـاظم عليه السلام اخلاف است، ابن شهر آشوبگـفـتـه: اولاد آن حضرت فقط سى نفر است.(117) وصاحب ( عمدة الطالب) گـفـتـه كـه از بـراى آن حـضـرت شـصـت اولاد بـوده، سى و هفت دختر وبيست وسهپـسـر.(118) وشـيـخ مـفيد رحمه اللّه فرموده كه آنها سى وهفت نفر مى باشندهيجده تن ذكور ونوزده تن اناث واسامى ايشان بدين طريق است:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیطه
سلیطه
این طرف
این طرف
امل
امل
آراسته
آراسته