نیکو مزاج

لغت نامه دهخدا

نیکومزاج. [ م ِ ] ( ص مرکب ) نیک مزاج. ( فرهنگ فارسی معین ). نیک محضر. خوش محضر. خوش مشرب.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - آنکه دارای مزاج سالمی است. ۲ - خوش خوی خوش مشرب.

جمله سازی با نیکو مزاج

مزاج را دل او راستی‌ کند تعلیم طِباع‌ را کف او نیکوی کند تلقین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
عظمت
عظمت
مطلقه
مطلقه
کس خل
کس خل
کس ننه
کس ننه