نی پاره

لغت نامه دهخدا

نی پاره. [ ن َ / ن ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) قطعه ای از نی. تکه ای نی:
نی پاره ای به دست و سواری کنم بر او
چون طفل کو بر اسب کدویین سوار کرد.خاقانی.

فرهنگ فارسی

قطعه ای از نی. تکه ای نی.

جمله سازی با نی پاره

آن دل که پاره پاره شد و پاره‌هاش خون آن پاره پاره رفته به یک بار می‌رسد
آنگاه دوباره به نقل پاره اى از آن داستان ها بر مى گردد، اما پيداست كه با خشم و عتابآنها را نقل مى كند و بد حاليشان در روز قيامت هنگام بيرون شدن از قبرها و حضورشان رابراى حساب خاطرنشان مى سازد.
که پاره پاره ز کین کرده است پیکر تو نخورده غصه به حال سکینه خواهر تو
قابل توجه اينكه اين تقسيم همانند پاره اى ازاشكال تقسيم ثروت كه در دنياى امروز وجود دارد و غالبا با ناراحتيهاى اجتماعى همراهاست نمى باشد، و طورى است كه همه با آغوش باز آن را مى پذيرد.
مکرمت کن پاره‌ای ارزن فرستش کز شره چون دو زاغند این دو شهرآشوب کشور تاخته
دورنمای آب و هوا دگرگون شد. طناب‌های مهار پاره شدند و کشتی رها گردید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی فال اعداد فال اعداد