( نبردآزمایی ) نبردآزمایی. [ ن َ ب َ زْ / زِ ] ( حامص مرکب ) جنگاوری. نبرد آزمودن. جنگیدن: پیش از این رخش رستمش بایست به نبردآزمائی سهراب.سوزنی.دو لشکرکشیده کمر چون دو کوه شدند از نبردآزمائی ستوه.نظامی.
فرهنگ فارسی
( نبرد آزمایی ) جنگاوری دلاوری.
جمله سازی با نبرد ازمایی
توان نبرد آزمایی نداشت به ناچار خاطر به رفتن گماشت