می اشام

لغت نامه دهخدا

( می آشام ) می آشام. [ م َ / م ِ ] ( نف مرکب ) میخواره. می گسار. شرابخوار. که باده خورد:
می آشام غمت پیمانه و ساغرنمی دارد
بجز تبخانه بر لب ساغر دیگر نمی دارد.ابوطالب کلیم.و رجوع به می خواره شود.

فرهنگ فارسی

( می آشام ) میخواره می گسار شرابخوار که باده خورد.

جمله سازی با می اشام

💡 داغ جگر تشنه ما سوخته جانان تبخال شد از لعل می آشام تو گل کرد

💡 هر خوبرو چو شیر و شکر با حریف خویش بد مستی حریف می آشام من همان

💡 دلِ شاد، رند می آشام دارد جم دور خوبش است تا جام دارد

💡 ساغری نذر من دلشده، بر خاک فشان ساقیا، می چو به رندان می آشام دهی

💡 می به کوی خماران هر چه بود نوشیدم با چنین می آشامی غایت خمارم بین

💡 چشم شبنم محرم رخسار گلفام تو نیست بوسه را رنگی ز لبهای می آشام تو نیست

احتساب یعنی چه؟
احتساب یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز