مجلس افروزکردن. [ م َ ل ِ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مجلس افروزی کردن. روشن و منور کردن مجلس و محفل: شبی کآسمان مجلس افروز کرد شب از روشنی دعوی روز کرد.نظامی.و رجوع به ماده بعدو مجلس افروز شود.
فرهنگ فارسی
روشن و منور کردن مجلس
جمله سازی با مجلس افروز کردن
که اندر جنت المأوی بود روز بود این شمس آنجا مجلس افروز
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان کان ماه مجلس افروز زیب صدارت آمد
مجلس افروز به تو باغ تو امروز شها مجلس نو کن و نو گیر و می نوش گوار
چو شد خورشید شمع مجلس روز زلیخا همچو خور شد مجلس افروز
به دورش جام عشرت مجلس افروز به عهد او بود هر روز نوروز
به ترتیب جهان بودی شب و روز گهی لشکر کش و گه مجلس افروز