لگد بر ابر زدن

لغت نامه دهخدا

لگد بر ابر زدن. [ ل َ گ َ ب َ اَ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از داعیه رفعت کردن و مردم را به چشم کم دیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از داعیه رفعت کردن و مردم را به چشم کم دیدن.

جمله سازی با لگد بر ابر زدن

چون لگد بر سر دو کون زنی رخت خود در جهان «‌هو» فکنی
خوشم کاندر پیش می رفتم، اسپش لگد بر جان بی سامان من زد
هستند رزان دشمن پیران خرابات از بس‌که زدستند لگد بر سر انگور
حکمت اندر رنج تن تهذیب عقل و جان توست قصد واعظ زجر اصحاب و لگد بر منبر است
حکمت اندر رنج تن تهذیب عقل و جان توست قصد واعظ زجر اصحاب و لگد بر منبر است
لگد بر بخت سبز خود مزن از من سخن بشنو پر پرواز را گر می توانی بشکن ای قمری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ