لشکری پیشه

لغت نامه دهخدا

لشکری پیشه. [ ل َ ک َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب،اِ مرکب ) مرد سپاهی: به روزگار سالف در حدود کالف مردی بود لشکری پیشه. ( سندبادنامه ص 102 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه سپاهیگری پیشه دارد سپاهی نظامی: بروزگار سالف در حدود کالف مردی بود لشکری پیشه...

جمله سازی با لشکری پیشه

اگرچه عقل فسون پیشه لشکری انگیخت تو دل گرفته نباشی که عشق تنها نیست
اگرچه عقل فسون پیشه لشکری انگیخت تو دل گرفته نباشی که عشق تنها نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تایپ
تایپ
روز جاری
روز جاری
یوخ
یوخ
هیز
هیز