شش کاکل

لغت نامه دهخدا

شش کاکل. [ ش َ / ش ِ ک ُ ] ( اِ مرکب ) زردک بری را گفته اند و ششقاقل معرب آن است و با حذف شین دوم شقافل نیز گویند و مربای آن معروف است. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). رجوع به شقاقل و ششقاقل شود.

فرهنگ فارسی

زردک بری را گفته اند و ششقاقل معرب آنست و با حذف شین دوم شقافل نیز گویند و مربای آن معروف است.

جمله سازی با شش کاکل

حواصیل‌های شب بالغ، گردن و پاهای کوتاه و تنومند با پرهای عمدتاً قهوه‌ای یا خاکستری و در بیشتر موارد دارای کاکل سیاه هستند.
این سهره‌ها بیشتر خاکستری هستند و کاکل‌های برجسته‌ای دارند. آنها در زیستگاه‌های باز در جنوب آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند.
دل چه سان بگریزد از قیدش که از زنجیر زلف تا رهایی یافت بند جعد کاکل می‌شود
همره ما جز خیال کاکل و زلف تو نیست خود پریشانیم و با جمعی پریشان می‌رویم
بهار گلستان حسن را نازم که در عهدش بنفشه از خط و سنبل ز کاکل می‌توان چیدن
دو گروه مشخص در بازعقاب گونه‌گون وجود دارد: یک گروه با کاکل و گروهی بدون کاکل یا به سختی قابل دیدن. ریخت‌های تیره در برخی جمعیت‌ها وجود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قیز
قیز
نقض
نقض
با دقت
با دقت
مطیع
مطیع