شش بانو

لغت نامه دهخدا

شش بانو. [ ش َ / ش ِ ] ( اِخ ) شش بانوی پیر. ماه و پنج سیاره؛ یعنی عطارد و زهره و مریخ و مشتری و زحل. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(ش ) (اِمر. ) (کن. ) شش سیاره: زحل، مشتری، مریخ، زهره، عطارد و قمر (در نظر قدما ).

فرهنگ عمید

ماه و پنج سیارۀ عطارد، زهره، مریخ، مشتری، و زحل، شش خاتون، شش عروس، شش بانوی پیر.

فرهنگ فارسی

شش سیاره: زحل مشتری مریخ زهره عطارد قمر ( در نظر قدما ).

ویکی واژه

(کن.)

جمله سازی با شش بانو

منظومهٔ بانو گشسپ نامه در شرح ماجراها و دلاوریهای وی است.
چو آن خونابه قطره قطره در وجودش چو در و لعل بانو کرد در گوش
دو دیدۀ فرقدان ز غصه خونبار شد دمیکه بانوی حق بنالۀ زار شد
بیاورد بانو به افغان وآه دگر جامه زانسان که فرمود شاه
4 - حسد بانوان  (ابن ابى ليلى ) قاضى زمان (منصور دوانيقى ) بود. منصور گفت: بسيارقضاياى شنيدنى و عجيب نزد قضات مى آورند، مايلم يكى از آنها را برايمنقل كنى.
وی ترانه‌نویس آهنگ مشهور «تانگو میلونگا / آه، بانو کلارا» در سال ۱۹۲۹ میلادی بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز