لغت نامه دهخدا
شخ و رخ. [ ش َخ خ ُ رَخ خ ] ( ص مرکب، از اتباع ) در تداول عامه از اتباع و عوام شق و رق گویند. ( یادداشت مؤلف ). آخته. آخته قامت. مقابل گوژ و خمیده.
شخ و رخ. [ ش َخ خ ُ رَخ خ ] ( ص مرکب، از اتباع ) در تداول عامه از اتباع و عوام شق و رق گویند. ( یادداشت مؤلف ). آخته. آخته قامت. مقابل گوژ و خمیده.
در تداول عامه از اتباع و عوام شق و رق گویند. آخته.
💡 شخ و کوه را به سُم چو رنده برنددا مخالف بگریدا موالف بخنددا
💡 در غور فلک تعبیه ای ساخت چو ابر بر هر شخ و که به حمله بر تاخت چو ابر
💡 به یک خدنگ دژ آهنگ جنگ داری تنگ تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریا بار
💡 چو مرغان به پرواز در هر کنار چهبر شخ و هامون چهبر کوهسار
💡 بیک خدنگ دژ آهنگ جنگ داری تنگ تو بر پلنگ شخ و بر نهنگ دریا بار