سپاس کردن

لغت نامه دهخدا

سپاس کردن. [ س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شکر کردن:
یقین سپاس کنی مر حکیم باطن را
که جز به حکمت ظاهر نیوفتد اظهار.ناصرخسرو.گر از من رخ نهان کردی سپاس حق کنون کردم
سپاس زندگانی نیست بی تو بر سرم باری.خاقانی.دوم باب احسان نهادم اساس
که مُنعم کند فضل حق را سپاس.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

شکر کردن

جمله سازی با سپاس کردن

«وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ» و در آموختیم داود را زره کردن از بهر شما، «لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ» تا نگه داریم شما را بآن از گزند سخت شما، «فَهَلْ أَنْتُمْ شاکِرُونَ» (۸۰) مرا سپاس دار هستید؟
نه خسروپرست و نه یزدان‌شناس ندانست کردن به چیزی سپاس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال عشق فال عشق