لغت نامه دهخدا
سردر نشیب کردن. [ س َ دَ ن ِ / ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شرمسار و خجل شدن. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || زوال کار. ( برهان ) ( انجمن آرا ).
سردر نشیب کردن. [ س َ دَ ن ِ / ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شرمسار و خجل شدن. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || زوال کار. ( برهان ) ( انجمن آرا ).
کنایه از شرمسار و خجل شدن یا زوال کار.
💡 گه دهانم ناله را در کوه میبندد عنان گاه چشمم اشک را سر در بیابان میدهد
💡 بر حضیض طالع اهل سخن بایدگریست خامهها را یکقلم سر در سیاهی دادهاند
💡 اغلب خانهها دارای سر در مخصوص هستند، به این ترتیب که جلو در دو یا چهار ستون ازسنگ و گچ ساخته و روی آن گنبد مخصوصی میسازند که به آن «پیش آواز» میگویند، دو طرف آن را سکویی تعبیه میکنند، درجه شکوهمند وابهت این سردر که بعضی اوقات دارای مجسمههایی هم هست نشانه ثروت ومکنت صاحب خانهاست.
💡 هر چه افزودم درازی کوته آمد لاجرم تن زدم آوردم اندر خامشی سر در عبا
💡 یاد آهنگ سجودش آب میسازد مرا از حیا همچون عرق دزدیدهام سر در جبین